U kiss stories part 7
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:U kiss stories part 7, توسط mina

 

داشت جلوتر میرفت که فهمید انگار یکی کنارشون وایساده سریع خودشو از رو مینا جمع کرد ودید خانم سو همون جا خشکش زده و داره نگاش میکنه بعد یه 5 دقیقه با صدایی که از ته چاه میومد گفت چه کار داشتین میکردین اقای شین (به تو چه برو گم شو بزار کارشو بکنه)

دونگ هو: ا.....من از خواب بیدار شدم ا....دیدم مینا داره نفس نفس میزنه ا......(ا..جونت دربیاد یه چیزی بگو) برا همین رفتم نزدیک ببینم چشه؟

سو:شما دیشب اینجا خوابیدید؟

دونگی:ا....

سو:مگه شما نرفتید دسشویی؟بعد تو اتاقتون؟

دونگ هو:ا..امدوم یه سری به مینا بزنم اونم گفت که میترسه شب تنها باشه منم مجبور شدم بمونم(اره جون عمت من کی اینارو به تو گفتم)

سو:خوب فک کنم بهتر حالا برید؟

دونگ هو :ا...اره حتما با اجازه

بعد دونگ هو رفت تو اتاق خودش پسرا همه بیدار بودن تا دونگ هو امد تو ایلای یکی زد تو کلش(هی نزنش شوی منو)

دونگهو:هی چرا میزنی؟

ایلای :چرا دیشب نیومدی مردیم از نگرانی

دونگهو هم همه قضیه رو برا پسرا تعریف کرد

ای جی :خوب بخیر گذاشت حالا پاشید بریم صبحانه بخوریم دارم میمرم از گرسنگی

و همشون رفتن سمت غذا خوری

که کوین رو به دونگ هو کرد وگفت این همون دختره نیست؟

دونگهو:اره خودشه  مگه حالش بد نبود بیان بریم پیشون

بعد دونگهو به مینا گفت:مگه تو حالت بد نبود؟

مینا:دکتر گفت میتونم برم سر کلاسام حالم هم بهتر ممنون

بعد نشت رو صندلی دونگهو هم کنارش نشست

مینا:تو جات راحته؟

دونگهو:مرسی خیلی ممنون

همون موقعه یه سونگ که مینا رو دید بود امد طرفشو گفت:مینا خوبی؟چرا از رو تختت پاشدی

مینا:خوبم دکتر بهم گفت خوبم راستی وقت نشد ازت تشکر کنم واقعا ممنوم

در همین حال دونگهو که داشت از حسادت میمرد گفت:حالا کار خاصی نکرده

مینا:حداقل گندم نزده و بعد به یه سونگ چشمک زد.

بعدشم نشست دونگهو هم خیلی اروم در گوشش گفت اصلا خوشم نیومد

مینا:قرار نیست ،نبوده ونخواهدم بود که تو خوشت بیاد (افرین این زیادی پرو شده)

دونگهو:میدونستی خیلی پرویی

مینا:نه تو پرویی قرار نیست بهت رو دادم پرو بشی

و با حالت شاکی از جاش بلند شد و رفت

دونگی رو به یونا کرد گفت:این مشکل داره

یونا زدی کلشو داغون کردی انتظار داری برا بوس بفرسه (والا )

دونگی:تو هم دست کمی از اون نداریا؟اصلا مشکلت با من چیه؟

یونا:من...ا من با تو مشکلی ندارم

دونگی:پس چرا مثل دشمنات با من برخورد میکنه(راست میگه چرا؟)

یونا:گفتم باهات مشکل ندارم ولی دلیل نمیشه ازت خوشم بیاد

یاسی:ا...زشت بابا (چی میگی تو پیاز)

بعد از خوردن صبحونه همه اماده شدن تا برن سر کلاس خانم سو امد تا گروه را به کلاسشون ببره وبهشون کمد بده (یادم رفت بگم قرار بود تو اون یکماه گروه تو کلاس درسا با بچه ها شرکت کنه)(هه هه اگه میشد چی میشد)

زنگ دوم بود مینا با دخترا رفتن سر کلاس که دیدن u-kiss وارد کلاس شد ولی انگاره یه ارتش وارد شده همه بچه های مدرسه پشت در کلاس جیغ میزدن و بوس میفرستادن (خیلی غلط کردن)

مینا :اوه خدایا مثل این که قرار این ماه اخری با بدبختی تموم شه؟

یاسی: وا چرا؟

مینا:از شلوغی متنفرم حالا قرار از این به بعد این خوش تیپا هر جا میرن یه گله ادم عاشقم دنبالشون بره اوه

سوهیون:خوبه تو هم میدونی ما خوش تیپیم

مینا:اره خوب میمونم اگه اون لباسایی که شما میپوشین رو بپوشه خوش تیپ میشه

با این حرف کل کلاس رفت رو هوا(اصلانم خنده نداشت)

سوهیون که خیلی بهش برخورد بود خیلی عصبی مینا رو نگاه میکرد بعد همه نشستن سر جاشون

دونگی نشت جلوی مینا ایلای نشت جلوی یاسی ای جی جلوی یونا هون نشت صندلی سمت راست مینا کوین صندلی چپ که کناره مینا بود سوهیونم کنار سوگند وکیسوپم (همونی که مشکل داشت)(هه هه )کناره ایدا

مینا :جای دیگه ی نبود امدی بس جلو من نشتی زرافه

دونگی :با منی؟

مینا:پ نه پ پس با عمت (مینا با عمه دونگی رابطه ی خوبی داره)

دونگی: من چیکار کنم تو کوتوله ی

مینا:هی یه بار دیگه به من بگی کوتوله......

دونگی:چیکار میکنی کوتوله؟ مینام که حسابی کفرش در امده بود .....

 

 

این قسمت خیلی طولانی بود

به نظرتون مینا با دونگی چیکار میکنه

هه هه

نظر فراموش نشه

 


نظرات شما عزیزان:

شیدا
ساعت22:45---25 شهريور 1391
وای خیلی قشنگ بود عزیزمپاسخ:mer30

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: