زنگ که خورد به کلاس برگشتیم.....ما اخرین کسایی بودیم که
وارد کلاس شدیم....
معلم اومد و یه حاضر غایب کرد و شروع کرد به درس دادن...
اون ته کلاس:
سارا:عجبا نیومده درس داد...فک کنم این از اون معلماس که
حسابی تحریکمون میکنه...
کژال:اووووووووووووووووووف من اصلا الان رو مود درس نیستم..
سارینا:پیس پیس....
سارا:ها؟چیه؟چی؟بلند تر بگو....
سارینا:مگه کری میگم ...اسم فامیل بازی کنیم...
گلنار:بروبابا حال داری....
سارا:من یکی میگیرم میخوابم....و سرمو رو میز گزاشتم و
چشمامو بستم....
کمپانی:
وویی:هه ببین کیا اینجان...روز اول دبیرستان چه طور بود؟
انتی:افتضاح...
سارا:معلمه ی .... و.... و..... روز اول درس داد..حالا دفعه دیگه
حالیش میکنم گیر کیا افتاده...
وویی:نچ نچ نچ از همین الان دلم برا دبیرتون کباب شد...
زی زی:هههههههههههههههههی زندگی...تابستون تموم شد...
سارا:راستی یو ک...ی..س دارن چیکار میکنن؟
وویی:تمرین رقص اهنگ جدیدشون...
ملینا:پس سرشون شلوغه...
کژال:شکیب بپر برو قهوه بگیر بیار ..بدو...
شکیبا:اااااااااااااااااااااه چرا سارا نمیره؟؟؟
سارا:یه دونه از اون سیلیا بت مبزنم روحت تا بهشت بره وبرگدها
شکیبا:با امام من رفتم...
تی وی رو روشن کردم و شروع بع بازی کردم...
ملینا:منم میام....دسته ها کجام؟؟؟
سارا:تو کشو پایینی.....
اون روز هم گذشت..... یه ماه از ساله تحصیلی گذشته بود..ولی
به خاطر یه سری مشکلات ما اهنگو بیرون نداده بودیم.....اما من
روز به روز با لونا و دونگهو صمیمی تر میشدم..مخصوصا دونگهو
خانه-اتاق سارا-زی زی-گلنار-صدف:
رو تختم لم داده بودمو و داشتم همزمان با لونا و دونگ اس بازی
میکردم...که از طرف رن برام یه اس اومد...:
رن:سلام چه خبر؟خونه ای؟
سارا:سلااااااااااااااااااااام....هیچی....اره...
رن:میام دنبالت بریم بیرون..
سارا:ااااااااااااا خستم..تو این هفته 4 بار رفتیم بیرون...بسه..
رن: خو همش 4بار....همه زوجا هر روز پیش همن ..ولی ما به
زور از هم خبر داریم..
تو فکرم*اهه عجب غلطی کردیم دوست شدیما..انگار من بیکارم
هی با این برم بگردم...
سارا:خو ما فرق داریم تو خواننده ای منم قراره تا یه 2 هفته
دیگه اهنگو بدیم بیرون...
من تو این 2هفته باید حواسم باشه اتفاقی نیوفته...
همون موقع دونگهو اس داد...
دونگهو:ما داریم میریم اکیپی یکم بچرخیم..میای؟
سارا:اره...الان میام پایین..(عجبا...بچه پرو)
و زود یه چیزی پوشیدمو رفتم پایین...
دونگهو:هوف چقدر زود اماده شدی....
سارا:هه هه.....اگه ناراحتی میخوای طول بدم...
....................................
من نمیدونم چرا تا شروع میکنم به نوشتن خوابم میگیره...
اگه کم بود ببخشید...
سعی میکنم فردا هم بزارم..شب بخیر
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:saaaaaaaalam...mrsi negin jan..bashe hatman
پاسخ:بازم به وبه ما سر بزن....