anti boy-part8
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ جمعه 26 آبان 1391برچسب:, توسط sara

به ترتیب  از چپ به راست:کژال-ملینا-سارینا-شکیبا-صدف-زی زی-گلی-سارا..

رو صحنه ظاهر شدیم....برای چند لحظه ترس رو تو وجودم حس کردم...تا حالا این همه

چشم نظاره گرم نبودن..اب دهنم رو قورت دادم..با صدای مجری که کنارم ایستاده بود

و ابراز خوشحالی میکرد به خودم اومدم..

مجری:ووووووووووووووووووووووووووووواوووووووووووووووووووو8 تا بچه شدن انتی بوی

چه جالب...!خوب از همین جا به ترتیب سن-اسم-لقب هاتون رو بگید...

و میکروفن رو به طرفم گرفت...میکروفن رو با احتیاط ازش گرفتم..و صدام رو صاف کردم

و شروع کردم به معرفی خودم

سارا:سلاااااااااااااااااااااااااام...من سارا هستم کوچکترین عضو 2هفته هست 14ساله

شدم.....مقلب به ترق توروق-اتیش پاره-خفاش-پیکاسو....و از اینکه قراره به جمع

هنرمندان بپیوندم خوشحالم....بعد میکروفن رو به گلی دادم...اولش یه تک خنده کرد

بعد شروع به حرف زدن کرد

گلنار:خب اون لقباش رو گفت ولی دیوونه زنجیری رو جا انداخت....

با این حرف همه شروع کردن به خندیدن....

گلنار: خب میگفتم...سلام من گلنار هستم بعد من یه ما از سارا بزرگترم.....14سالمه

من فقط یه لقب دارم... استخون پلاستیکی که دوست عزیز سارا جان این اقب رو

برام گذاشتن....و بعد میکروفن رو داد به  زی زی..

زی زی:سلااااااااااااااام من سارا هستم هه هه منو سارا هم اسمیم ولی برا اینکه

قاطی نشیم به من میگن زی زی گولو یا همون زی زی...14 سالمه از این دونفر

بزرگترم...منو گلنار همزمان گفتیم:این به درخت میکن ما اسم داریم....

زی زی بدون توجه به حرف ما صحبتشو ادامه داد:خب میگفتم..ااام فکر کنم چیزی

نمونده بگم.....و بعد میکروفن رو داد به صدف....

صدف:سسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسلام من صدفم 14

سالمه... از  این 3نفر بزرگترم...لقب هم ندارم...وبعد تقلید از بقیه میکروفن رو به

سارینا داد:سلاااااااااااااااااااااااام سارینا هستم...15سالمه..لقبم هم سورنا هست...

و بعد میکروفن رو به طرف ملینا گرفت..

ملینا:سلاااااااااااااام ملینا هستم....15سالمه و مقلب به زر ماکاران...که مارک یه

ماکارونی هست و با همکاری سارا و صدف برای من انتخاب شده....

و بعد میکروفن رو به طرف اخرین نفر یعنی کژال گرفت...

کژال:سلااااااااام من کژال هستم بعضیا اسمم رو کجال تلفظ میکنن که اشتباه هست

و به سارا نگاه کرد..

:من بزرگ ترین عضو گروه هستم....بچه ها کژ صدام میزنن...ما لیدر نداریم....ولی

پاسخگو سارا هست...

سارا:عجبا زورتون به من رسیده...

کژال:دقیقا....

و بعد میکروفن دست به دست شد تا به مجری رسید....

مجری:خب اسم طرفداراتون چی میشه؟

سارا:انتی لاو....

مجری:خب با ما گفتن شما باید بیش از این8نفر باشید...

سارا:درسته ما38نفر بودیم...

مجری:ااااااااااااااااااااااااااااااااااوه.....خب با این گروه اشنا شدین تا حدودی....خب

سوالامون تموم شد راحتتون میزارم....

بعد از گفتن این حرف یه نیمچه طبق چیزی که وویی بهمون یاد داده بود تعظیم کردیم

و از رو سن پایین اومدیم و به طرف جمعیت رفتیم..همین طور که به طرف میزی که

وویی و رئیس نشسته بودن میرفتیم تو راه گروه ها و خوانندگان و بازیگران بهمون

تبریک میگفتن و برامون ارزو موفقیت میکردن....

خخخخخخخخخخخخخخب اینم از این پارت....نظر یادتون نره


نظرات شما عزیزان:

پریسا
ساعت15:15---1 آذر 1391
سلام ببخشید دیر اومدم عالییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییی یی بود بدو بدو قسمت بعد رو بذار که منتظرم
پاسخ:هه هه هه عیبی نداره دوستم ....


شیدا
ساعت15:47---28 آبان 1391
ممنون گلم عالی بودپاسخ:میسییییییییییی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: