دونگی:نمی خوای گروتو گم کنی(بی ادب)
کیسوپ :هوی فنچ حرفت دهنتو بفهم تو واسه همه یه زوج جور کردی پس من چی؟؟؟
مینا:رو که نیست
دونگی:حالا برو تو دیسکو یکی رو پیدا میکنی!!
کیسوپ:یعنی چی ؟؟؟ ا...با این شانش گند ما(نخیر حالا برات یکی رو ردیف کردم از خداتم باشه )
و بعد رفت بیرون
دونگی:خوب حالا تنها شدیم
مینا یه نیشخند مصنوعی زد و گفت:وای مردم از خوشحالی
دونگی:میدونم بیا بریم دیرمون شده
مینا:کجا به سلامتی؟؟؟
دونگی:دیسکو
مینا:کی گفته من می خوام با تو بیام؟؟؟
دونگی:نمیشه همه دوستات بیرون منتظرن
مینا:برا چی این کارا رو میکنی فکر میکردم میخوای تلافی کنی؟؟؟؟(خبر نداری بدبخت)
دونگی:میدونم ولی من بهش فکر کردم من که بچه نیستم بخوام تلافی کنم بعدشم این کارو بکنم اول به
شهرتم ضربه میزنه دوم هم اینکه بعدش دوباره تو میخوای تلافی کنی بعدش دوباره من و تا اخر
واین که ..........خوب....راستش من.....ازت....بدم نمیاد(چه حسی داره بلاخره به
چیزی که می خوای میرسی) برا همین خواستم تمومش کنیم
مینا که تو شوک بود(اینم که دستگاه شوک بهش وصله)و دهنشم باز مونده بود بعد یکم خودشو جمع کرد
گفت:از کجا بدونم راست میگی؟(راست میگه)
دونگی:خواهش میکنم بیا تمومش کنیم من تو امروز با هم میریم دیسکو و یه جشن کوچیک برا دوستمون
میگیریم
ولی مینا هنوز به دونگ هو مشکوک بود
مینا:پس اون فیلم چی؟؟؟(هه هه کاشکی واقعا وجود داشت)
دونگی:اه....خوب دیگه نمیشه کاریش کرد همه اونو دیدن و دارن سعی میکنم فراموشش کنم پس یادم ننداز
مینا:باشه پس همین جا تمومه منم خوشم نمیاد همیشه با تو بجنگم
یعد دستشو اورد جلو که با دونگی دست بده اما دونگی که زیادی خوش حال بود مینا رو بغل کرد و گفت:
نمی دونی چقدر خوش حالم؟؟؟(چقدر خوش حالی عشقم؟؟؟ )
مینا:خیلی خوب فک کنم باید بریم!!حالا میشه ولم کنی؟؟؟
دونگی:نمی خوام نمیدونی چه حسی خوبیه(یکی منو بگیره)
مینا:میدونم میدونم ولی من دارم خفه میشم
دونگی از مینا جدا شد گفت:اوه...ببخشید
مینا :بریم؟؟؟
دونگی:بریم
تمامید
تا قسمت
نظر هم فراموش نشه
خوب بچه ها من مخم داره سوتی میده نمیدونم میخوام روژان بیارم تو داستان هم شیما رو اما نمی دونم
با کی بزارمشون فعلا یکم باید فک کنم تا ببینم چی کار کنم.
نظرات شما عزیزان: