U kiss stories part 9
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:U kiss stories part 9, توسط mina

فردا صبح دونگی داشت لباساشو می پوشید و اماده میشد که ایلای امد

ایلای:هی دونگی چرا بیدارم نکردی؟

دونگی:من که خروس تو نیستم ساعت به اون گرونی خریدی برا دکور

ایلای:میمردی حالا بیدارمون کنی الان دیرمون میشه

دونگی: من خرس رو از خواب بیدار میکنم ولی تو رو نه(هه هه*)

بعد ایلای همه بچه ها رو بیدار کرد همه اماده شدن و رفتن سمت غذا خوری وقتی وارد شدن همه یه جوری دونگی رو نگاه میکردن

ای جی:اینا چشونه چرا ما رو این جوری نگاه میکنن؟

کوین ما رو نه؟دونگی رو؟

دونگی همین طور که داشت میرفت به طرف میز همیشگی شون چشمش به مینا خورد مینا یه لبخند تحویلش داد دونگیم بی اختیار جولش نشست

مینا:هی بچه انجا جای دوست منه؟

دونگی: مگه اینجا رو خریدین(به تو چه پاشو دیگه)

مینا: اره پا میشی یا نه؟

دونگی:نشم چی کار میکنی(دلت کتک میخواد)

مینا:مشکلی نیست من میرم حوصله قیافتو ندارم بعد پا شد که بره که دونگی دستشو گرفت مینا از ترس یه سکته همونجا زد بعد به دونگی نگاه کرد

دونگی؟چیه وقتی دستت رو میگیرم یه جوری میشی؟(اخه وسط جمع از این حرفا میزنن)

مینا:اره یه جوری میشم یه احساسی میکنم(خاک توسرت)

دونگی:احتمالن عشق نیست؟

مینا امد جلوی صورت دونگی و گفت:تنفره همین جا می تونم روت بالا بیارم (اها)بعد دستشو کشید

دونگی: تو میدونی اینا چرا ما رو این جوری نگاه میکنن؟

مینا لبخند زد و گفت:سوپرایزه

دونگی از طرف کی؟

مینا:من بعد بهش چشمک زد و رفت

دونگی :بچه ها خدا بدادمون برسه این دختره یه نقشه های برامون کشیده

هون:دونگی بیا بعد مدرسه بریم دم اتاقش با هم حرف بزنیم با هم اشتی کنید مثل دو تا دوست رفتار کنید من نمیخوام سوراخ سوراخ از این مدرسه برم(منظورش این بود که ما گلوله بارونش میکنیم)

دونگی:ولی...

سوهیون:ولی نداره باید تمومش کنید حالا همه پاشید باید بریم کلاس رقص داریم

حالا مینا

مینا وقتی از دونگی جدا شد رفت پیشه دخترا

مینا:تموم شد؟

ایدا:اره تو you tube پخشش کردم

یونا :منم به همه ی بچه های مدرسه دادمش

یاسی:من برای بچه های مدرسه ی قبلیمون ایمیلش کردم

سوگند:بچه ها یه وقت درده سر نشه براون

کیمیا :نه حقشه باید باهاش این کارو میکردیم

مینا:وا نفوذ بد نزن سوگند دلم میخواد قیافه ی اون خنگو وقتی میفهمه ببینم

بعد با هم خندیدن و رفت تو رختکن تا لباسشون عوض کنن و برای کلاس رقص اماده شن

تو کلاس

معلم:خوب بچه ها خوش امدین امروز قرار کلاسمون با گروه u-kiss باشه

مینا:حالا انگار کی هستن؟

معلم :چیزی گفتی مینا 

مینا:نه

معلم: خوبه پس شروع کنیم

بعد کلاس سوهیون رفت بیرون کلاس

کوین:کجا؟

سوهیون:به تو چه؟

ایلای:مشکوک میزنی

سوهیون:شما حساس شدن

پسرا هم همگی از کلاس خارج شدن و رفتن سمت اتاقشون

که یهو کیسوپ فریاد زد:دونگیییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟(کوفت چیه ترسیدم)

هون :چه مرگته؟(با ادبشون اینه)

ای جی :چی شده؟

کیسوپ: این چیه ابرومون رفت!!!!

دونگی:چی میگی تو چی ؟؟؟

کیسوپ:نگاه کن!!!

دونگی:میکشمششششششششششششششششششششششششش(کی رو )

و بعد از اتاق امد بیرون

ها ها تموم شد به نظرتون چی شده؟

 


نظرات شما عزیزان:

شیدا
ساعت19:30---31 شهريور 1391
وای چه قدر قشنگ بود عزیزم فدات شم پاسخ:مرسی

روژان
ساعت23:32---29 شهريور 1391
وایییییییییی خیلی باحال بود عزیزمممممپاسخ:مرسی ببخشید چون الان دیگه نمیشه ولی میارمت

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: